++**یه دختر****شیطون**++ این وبلاگ حرف دلمه گاهی شاد و گاهی غمگین
|
[ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 2:3 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
می بخشم کسانی را که هرچه خواستند بامن ، بادلم و با احساسم کردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند اما از آنها سپاسگذارم که یادم دادند: چطور زندگی کردن را حتی اگر بهترین ها را از دست بدهم این زندگیست که بهترینهای دیگر را برایم میسازد یادم دادند: آنرا یخواهم که به التمـــاس آلوده نباشد ... حتی زندگی پروردگـــارا به من بیاموز در طول عمرم آهی نکشم برای کسانیکه دلـــم را شکستند
[ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 1:32 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
اصن پسری که چشم و ابرومشکی باشه...
تیپش مردونه باشه . . . عطرتلخ بزنه . . . جذاب باشه . . . مغرور وکمی اخمو باشه . . . . . . پسر نیست که . . . همسر منه همسر؟!؟!؟!؟!؟!!؟ . . . . دیدینش بگین خانمش باهاش کارداره
یه مرد باس شغل دومش خوشحال کردن همسرش باشه
یه مرد ایده آل باید وقتی ازسرکار میاد به خانومش بگه: . . . . . خانومم... من رسیدم بیا بوس بده لواشک تحویل بگیر
مردباس وقتی میره خونه سر زنش عربده بکشه بگه: هی دختر بابات بیا تو بغلم که سرم واسه بوسیدنت درد میکنه
[ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 11:29 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
تنها کِ باشی 100 سال یه بار موبایلت رو می زنی تو شارژ… تنهآ کِ بآشی قهوه ات هرگز سرد نمی شود … تنهآ کِ بآشی نور زیآد است … تنهآ کِ بآشی دیرتر شب می شَود … تنهآ کِ بآشی همه خُوشحآلنَد … تنهآ کِ بآشی موهایَت رآ مُرتب نمی کنی … تنهآ کِ بآشی شیشه عَطرِت پربآقی می ماند .. تنهآ کِ بآشی بهمن هم مارلبروست . . . تنهآ کِ بآشی هیچ چیز خنده دآر نیست . . . ! تنهایی خوبه [ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 11:24 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
شرلوک هلمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند .
نیمههای شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: “نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟”
واتسون گفت: “میلیونها ستاره میبینم.”
هلمز گفت: “چه نتیجه میگیری؟”
واتسون گفت: “از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه میگیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در موازات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.”
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت:
“واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیدهاند...!!!! [ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 10:50 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
اینایى که میگن یه تار موت رو به دنیا نمیدم ، حرف مفت میزنن … موقعیتش پیش بیاد کل هیکلتو به یه کیلو پوست پیاز یا به ته دیگ ماکارانی میفروشن
****************************************
اینایی که آخر جوکشون خخخخخخخخخ میزارن همونایی اند که اول خودشون به جوکشون
میخندند بعد بقیه از خندشون میخندن
************************************** اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم ماکارونی رو میکارن در میاد بابا اینجوری نگا نکنید میگم بچه بودم بچه ولی . . . حالا دیگه میدونم درخت داره مگه نداره؟؟ وواا
************************************
[ دوشنبه 93/10/8 ] [ 6:2 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |