++**یه دختر****شیطون**++ این وبلاگ حرف دلمه گاهی شاد و گاهی غمگین
|
فام?ل: بزنم لهت کنم.. [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:59 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
اگر لاس وگاس بیاد جمکران،جنتی تو خطبه های نماز جمه1ساعت باله برقصه، [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:56 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
تو هواپیما نشسته بودم ...
بغل دستیم بهم گفت: من اصن هیچ اعتقادی به اسلام ندارم! یهو هواپیما یه تکون خورد گفتش : یا ابلفضل نوکرتم !! [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:49 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
توی خارج... یه استاد به شاگرداش گفت: منو میبینید؟ ...بله تخته رو میبینید؟ ...بله خدا رو میبینید؟ ...نه پس خدا وجود نداره یه دانشجوی ایرانی میگه: ... منو میبینید؟ ...بله تخته رو میبینید؟ ...بله مغز استاد رو میبینید؟ ...نه پس استاد مغز نداره! [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:48 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
بمــب،مــوشک،زلـزلـه،روح،جــن،شــبــح? هیچ کدوم به اندازه ی پنج تماس بی پاسخ از"مــــــامـــــــان" ترسناک نیست [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:46 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
بــه شیـخی گفت رندی لاابالی درون از معنویّت کـــرده خالی
که ای مصبــــاح تعلیم وتعلّم گهر افــشان به هنگام تکلّــم
سئوالی دارم از سـرکار عالـی جـوابم را بفـرمـا ارتجـالـی
اگر در حـال مستی یک نفر مرد ز دنیا سوی برزخ راه بسپـرد به برزخ بود مست و لول یکسـر همی مست و ملنگ آمد به محشـر
چه حکمی داردو پادافرهش چیست بگو برمن که صبر وطاقتم نیست
دو چشم شیخ شد گرد از تحیّــر به زانو زد کف دست از تحسّــر
روان از دیده اشکش بـر محاسن از اشک دیدگانش تـــر محاسن
ز خاطر بــرد مدح و منقبت را بگفت آن رند دانی مــرتبت را
شرابی راکه می فرمایی ای شاب بدین گیـرایی و کیفیت نــاب
دراین یک قرن عمری کز خداوند گرفتم در جهان پــر از آفنـد
به حقّ حق نه وصفش را شنیــدم نه در خواب و خیال خویش دیدم
فدای جامی ازآن هرکه جان کرد نپنداری دراین سودا زیان کرد
خوشا آنان کزین می نوش کردند به یک دم ترک عقل وهوش کردند
بگو جان تو وآنان که نوشنــد کجا این روح پرور می فروشند؟! [ پنج شنبه 94/4/4 ] [ 10:34 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
یک روز استاد میخواست برنامه نویسی فلش درس بده... منم که حوصله این بچه بازیارو ندارم، رفتم یه فیلم باز کردم... [ دوشنبه 94/4/1 ] [ 2:12 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
خیلی دوست دارم بنویسم بنویسم از خاطراتم از زندگی پر از فراز نشیبم از دوستای خوبم و خاطراتشون از کسی که دیوانه وار دوستش داشتم و بهم ضربه ی سختی زد از کسی که فراموشم کرده باهام سرد شده بی وفا شده و باعث شده دیگه نتونم با کسی دوست بشم باعث شده یه آدم شیطون و به قول دوستاش زلزله تبدیل بشه به یه آدم خجالتی که تمام تلاششو میکنه تا کسی از احساساتش با خبر نشه ولی هیچ فایده ای نداره چون . . . اون هرگز اینا رو نمیخونه
پس نمینویسم تا بازم کسی از احساساتم باخبر نشه و بتونم همه ی اونا رو پشت لبخندم پنهان کنم
ببخشید که اینا رو نوشتم ولی حالا یکم آروم شدم [ یکشنبه 94/3/31 ] [ 11:34 صبح ] [ ستاره ]
[ نظر ]
ایا میدانید در هنگام عطسه زدن چشمها بسته میشوند؟؟ ایا میدانید هنگام چشمک زدن یکی از چشم ها بسته میشود؟ ایا میدانید اشک از چشمها سرازیر میشود ایا میدانید من شما رو سر کار گذاشتم؟؟ آفرین که میدانید... پس تاسرکاری دیگر خدا یارونگهدارتان [ جمعه 94/3/29 ] [ 2:19 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
چطوری کل متنتون میاد تو قسمت پیام دوستان؟؟ مال من که فقط عنوان یادداشی میاد [ جمعه 94/3/29 ] [ 2:16 عصر ] [ ستاره ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |